- مفروز کردن
پخشیده کردن، جدا کردن جدا کردن، تحدید حدود کردن (ملک)
معنی مفروز کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- مفروز کردن
جدا کردن، تفکیک کردن، تحدید کردن، تحدیدحدود کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(هََ رَ)
لغت نامه دهخدا
افازه. (زوزنی). مظفر ساختن. فیروزی دادن. غالب گردانیدن. فاتح ساختن:
مرا گر جهاندار پیروز کرد
شب تیره بر بخت من روز کرد.
فردوسی.
شبان سیه تیره مان روز کرد
که مان بر همه کام پیروز کرد.
فردوسی.
مرا گر جهاندار پیروز کرد
شب تیره بر بخت من روز کرد.
فردوسی
مرا گر جهاندار پیروز کرد
شب تیره بر بخت من روز کرد.
فردوسی.
شبان سیه تیره مان روز کرد
که مان بر همه کام پیروز کرد.
فردوسی.
مرا گر جهاندار پیروز کرد
شب تیره بر بخت من روز کرد.
فردوسی
فریب دادن، خود خواه کردن گول زدن فریفتن، متکبر کردن: (الا ای یوسف مصری، که کردت سلطنت - پدر را باز پرس آخر کجا شد مهر فرزندی ک) (حافظ. 307)
ور انداختن، کهنه کردن فرسودن، ناپدید کردن کهنه کردن، فرسوده ساختن، ناپدید کردن
اپخشاییدن زینیتن ز بهراندن بی بهره کردن محروم داشتن: ز سرو قد دلجویت مکن محروم چشمم را باین سرچشمه اش منشان که خوش آبی روان دارد. (حافظ)
مظفر ساختن غالب گردانیدن فاتح ساختن: مرا گر جهاندار پیروز کرد شب تیره بر بخت من روز کرد. (فردوسی)
گرم کردن، گرم مزاج کردن: و آتش لعل او به دی نه شگفت گر مزاج هوا کند محرور. (مسعود سعد)
বঞ্চিত করা , অধিকারহীন করা , অযোগ্য ঘোষণা করা , বাদ দেওয়া , নীচে নামানো
mahrum etmek, elinden almak, diskalifiye etmek, dışlamak, alt seviyeye çekmek
merampas, mendiskualifikasi, mengecualikan, merendahkan
वंचित करना , वंचित करना , अयोग्य ठहराना , बाहर करना , निम्न करना
pozbawić, pozbawiać, zdyskwalifikować, wykluczać, relegować
entziehen, enteignen, disqualifizieren, ausschließen, relegieren
